احترامی را که تجارت به مشتریهایش میگذارد، کمتر جایی دیدهام
صدیقه کیانفر سال 1311 در آبادان متولد شد. او که در خانوادهای هنرمند و هنردوست به دنیا آمده بود، از سال 1336 و زمانی که 25 سال داشت، کارش را با گویندگی و اجرای نمایشهای رادیویی در «رادیو نفت آبادان» آغاز کرد.
خاطرات خوبی از روزهای چهلسالگیاش دارد و در توصیف آن روزها، میگوید: « در چهلسالگی در اوج بازی بودم و حتی وقت و ساعت و روز را نمیدانستم. همیشه مشغول بازی بودم؛ فیلم و تئاتر. شبها مشغول تئاتر بودم و روزها سر فیلمبرداری. آن روزها بهترین لحظههای زندگیام بود، چون مادرم در قید حیات بود. مادرم زن روشنفکری بود. شاعر بود و از اینکه با تلویزیون و تئاتر و رادیو کار میکردم خوشحال بود، اما سینمای گذشته را قبول نداشت. البته ادارهای که در آن کار میکردم(شرکت نفت) اولتیماتوم داده بود که اگر به سینما بروید، اخراج میشوید. برای همین در آن دوران با تمام توان روی صحنه تئاتر و تلویزیون بودم. چهلسالگیام را اینطور به یاد دارم.»
زندگی هنری دوباره
پس از انقلاب پایاش به سینما باز شد، آن هم با یک اتفاق خوشایند که او را به زندگی هنری بازگرداند: « پیش از انقلاب سینما نمیرفتم. پس از انقلاب هم دیگر تئاتری نبود و از تلویزیون هم بیرون آمده بودیم. ازآنجاکه که خدا میخواست، روزی آقای پژواک را در خیابان دیدم. از من پرسید کار نمیکنی؟ گفتم نمیگذارند کار کنیم و... خلاصه تلفن مرا گرفت و گفت منتظر باش.»
یک ماه نگذشته بود که از سازمان تبلیغات اسلامی با کیانفر تماس گرفتند و دعوتش کردند تا در فیلمهای سینمایی نقشآفرینی کند: «در عرض یکی دوماه، سه چهار فیلم سینمایی کار کردم؛ فیلم «بحران» با علیاصغر شادوران، «هراس» با شهریار بهرامی و فیلمهای دیگری با سیدصالحی، منصور فلاح و کارگردانهای دیگر. درواقع وقتی دوباره زندگی هنری جان گرفت، از من هم دعوت کردند و این آغازی بود که بار دیگر به پرده بازگردم. هنوز هم وقتی تلفن زنگ میخورد، فکر میکنم قرار است دعوت به کار شوم.»
تجارت، شعبه مفتح جنوبی
حکایت آشنایی کیانفر با بانک تجارت، به 25سال پیش باز میگردد؛ زمانی که رادیو از کارمندهایش خواسته بود حسابی برای خودشان باز کنند: «نخستین بار به شعبه تجارت در خیابان مفتح جنوبی رفتم که روبهروی ورزشگاه شهید شیرودی بود. رادیو هم در کوچه اردلان و نزدیک همین شعبه بود. آن روزها خانم بهناز حسنی، معاون بانک بودند. باید بگویم که او به تنهایی با تمام بچههای رادیو همراهی میکرد و ما از محبتهایش بسیار بهرهمند شدیم.»
احترام به مشتریان و سرعت ارائه خدمات
او که از کودکی در یکی دیگر از بانکهای ایران حساب داشته، از اینکه هنوز برای تراکنشها و فعالیتهایش پیامکی از آنجا دریافت نمیکند، گلایه دارد. بااینحال از سرعت ارائه خدمات تجارت خرسند است: «وقتی با این بانک کار میکنم، هنوز ورقی که نوشتهام خشک نشده، پیام بانک به دستم میرسد که چه کاری انجام شده است. این امکان برای من خیلی خوب است که بدانم چقدر کسر و چقدر زیاد میشود.»
حکایت دوستی صدیقه کیانفر و بانک تجارت همچنان ادامه دارد. او این روزها برای دریافت حقوقاش به شعبه شهرآرا مراجعه میکند: «احترامی را که بانک تجارت به مشتریهایش میگذارد، کمتر جایی دیدهام. تجارت، تنها بانکی است که در آنجا راحت هستم. نمیتوانم بگویم پرسنل بانک چقدر محبت میکنند و از کارکنان شعبه شهرآرا تشکر میکنم. چهلسالگی تجارت را به ریاست و تمام عوامل و کارکنان این بانک، هرجا هستند تبریک میگویم.»