پرچم بانک تجارت ، ای خدا بردوش ماست | آیـه خدمت نمودن ، هرزمان درگوش ماست |
ما تمـــام پرسنل ، آمــاده باش خدمتیــم | صـــادقانه با دل و جان ، در تلاش خدمتیم |
کارمنــدان تجارت ، هوشیــار از مرد و زن | عاشقــان خدمت و ، خدمتگــذاری در وطن |
بانک ما بانک تجـــارت ، آبـــروی اقتصاد | تک تک این پرســنل را ، اجـر می باید نهاد |
کارمنـدانش جوان و ، پر انـــرژی ، اهل کار | توی انجام وظیــفه یک به یک ، با افتخـــار |
در تجارت، ما تمام پرسنل ، خدمتگذار مشتری | همــدل و ، همفکر و ، یکدل جمله یار مشتری |
قلــه های فتح و پیروزی ، به زیر پای ماست | بودن این کارمنــــدان ، ضامن این ادعاست |
توی تجهیــــز منابع ، یا که در تخصیص آن | دقــت کافی نما همــکار با هــوش و جوان |
وقت اعــطای منــابع ،گر بود قانــون ملاک | تا ریـــال اخـرش، بـرگردد این، اموال پاک |
گرســفارش شــد برای وام، یا هــر اعــتبار | شــک نما برگشــت ان را موقع پــایان کار |
هرکه قانـــون را نماید ،احتــرام در بین کار | افریــن بر او، واحسن بر تو ای، قانونـــمدار |
می شوددر لای بـحـران، سربلـند امــد برون | باضمانتـنامـه و، احـیـا و، جذب ایــن و اون |
کاهــش خرج اضافــی، با تلاش و پشتــکار | بانـک سـود اور کند،این راه و رسم و راهـکار |
کســر و کمبــودت، بیا با کــار جبرانش نما | ســود خالص را، میان بانــک مهمانـش نما |
کن پیــاده، علـم نرم افــزاروسخت افزار را | تابه تســخیر اوری، جمله همـه بــازار را |
علــم روز بانـکداری، یک نیاز مبـــرم است | این تلاش وکوشش ما، توی این بحران کم است |
چالــش و، بــحران بانکی، در نظام اقتصــاد | با تفـکر،یا تـدبر، یاتخصص راه حل باید نهاد |
نام امـسال من وتو، سال اخلاق محوریست | حسـن خلق و مهـربانی، یک نظام برتریست |
بانــک ما بانــک تــجارت، درتمام اقتصاد | حــرف اول می زند، در شعبه هایش یا ستاد |
از مدــیر و از معــاون، از رییـس و کارمـند | جملـه نوکرهای مردم، بر خـودت چیزی مبند |
نوکــری راهی بود، تا من وتو اقـــــا شویم | بانـــک گر احیـا شـود ،من و شما احیا شویم |
ما تمــام پرسنل ، سوگند وجدان خورده ایم | بر سر این سفره ، ماه ها، جملگی نان خورده ایم |
همدلی ، همبستگی ، وحــدت رموز کار ما ست | کار از مــا، خـدمت از ما ، مابقی دست خداست |
حسن برخورد ادب ، در ارتبــاط مشتــــری | این خودش یک سربلنـدی ، این دلیــل برتری |
پاســـخ هر مشتــری را ، گردهی با احتـرام | مشتــــری با عشق می آید به بانک ما مــدام |
واضــح و روشن بده، پاسخ تو با عشق و امیـد | مشتــری با پای خود، ســوی شما خواهد دوید |
کا رخود،با ســرعت و دقت، و قانون پیشـه کن | عشــق را، امیـــد را، در کار خود اندیشــه کن |
کارمنــدان تجارت، افتخـــار کشـــــورند | توی هــر بانک و اداره ،از همـــه کس بهتــرند |
کارمنــد خوب ما ،در شــعبه یا هر ستـــاد | قابل تقدیــر باشـد، حرمتـــش بایـــد نهــاد |
مشتـــری با هر سپـــرده، ضامن آینده هست | حــرمت و تکـــریم او، بر پرسنل زیبنده هست |
هر کجا باشـــد هزینه ،یا که اســـراف زیـاد | قفـــل و زنجیــر و، در و دروازه ای بایـــد نهاد |
گر بهینـــه شد هـــزینه، سود آید در میــان | تو درآمـــد را فزون کـــن، کم نما اصـــل زیان |
این کت و شلـوار ما، چون چفیه در دوران جنگ | خلــق و اخلاق نکـــو، به باشـــد از کار تفنـگ |
پشت میز نوکــری، هرگز کسی اربــاب نیست | خــادم و، خدمـــت گذار خوب، گیرد نمره بیست |
روبـــروی مشتـــری، با روی باز پاسـخ بـده | هر چه پرسیــدش ز تو، قـــدر نیــاز پاسـخ بده |
احتـرام مشتری، اصلی است ،از اصل و اصــول | هیـچ عــذری، ازکسی اینجا نمی گردد ، قــبول |
صاحب دفتــرچه و جــاری، و هرگونه حساب | قابل تکـــریم و حرمت، می شـــود توی کتــاب |
هرکه پاسخگوی خوبی شـــد، برای مشتــری | شعبه اش پیـــدا کند، رشـــد و نمـــو بهتــری |
بانک ما بانک تجارت، بانک فردا بانک من | صالحـــا فـریاد زن نــــام عزیزش در وطــن |
|
|
|